انگیزه بخشی در سازمان
به گزارش وبلاگ یاهو، دنیای اقتصاد نوشت: در میان بخش های مختلف یک سازمان، بزرگ ترین چالش ها مربوط به بخش منابع انسانی است؛ زیرا برخلاف سایر واحدها، مدیریت کارکنان خواهان توجه کامل به افکار، احساسات و عواطف آنان برای رسیدن به اهداف سازمان است.
بهره وری بالا از مزایای بلند مدت کارکنان با انگیزه است. کارکنان باانگیزه سرمایه ارزشمندی برای سازمان هستند که ارزش زیادی را در راستای حفظ، تقویت، رشد کسب وکار و عایدی سازمان دارند. هرچیزی که انگیزه را در کارکنان تقویت کند، در نهایت منجر به افزایش بهره وری نیز خواهد شد. انگیزه، افراد را به فعالیت عملی ترغیب می نماید و محرک اصلی رفتار کارکنان در محیط سازمان است. انگیزه، الگو های رفتاری صحیح را شکل می دهد و سرچشمه های اصلی کیفیت فعالیت کارکنان در سازمان است.
بعلاوه انگیزه، تا حد زیادی ذهنی است و احساسات ذهنی کارکنان را نشان می دهد. عوامل انگیزشی در سازمان، متغیر های شناختی هستند و به طرق مختلف باعث بروز رفتار های مختلف می شوند. انگیزه به طور مداوم به وجود می آید و جهت کلی رفتار فرد را مشخص می نماید.
فرآیند ایجاد انگیزه در سازمان
1- احساس احتیاج یا نارضایتی. فرآیند انگیزش زمانی آغاز می گردد که احتیاجی ارضا نشده در کارمند وجود داشته باشد. انگیزه، نیروی محرکه واقعی است که کارمند را قادر می سازد تا هر کاری را برای رسیدن به هدف خود انجام دهد. این نقطه آغاز فرآیند انگیزش است؛ بنابراین احتیاج ها و خواسته های کارکنان باید شناسایی و سپس درک گردد؛ زیرا در غیر این صورت، فرد را از شرایط فعلی خود ناراضی می سازد. احتیاج های انگیزشی مانند محرک های بدن انسان از قبیل گرسنگی و تشنگی، فعال می شوند. بعلاوه این احتیاج ها می توانند به وسیله محرک های خارجی مانند تماشا تبلیغات و آگهی ها، فعال شوند.
2-تنش. وجود احتیاج ارضا نشده به انسان تنش وارد می نماید. هنگامی که یک احتیاج یا انگیزه محقق نشده باقی می ماند، باعث ایجاد یک محرک داخلی قوی در کارکنان می گردد که خواهان اقدام به این است که چگونه می توانم این کار را انجام دهم. این تنش باعث ایجاد میل به انگیزه در کارمند می گردد و او آغاز به جست وجوی جایگزین های مختلف برای ارضای این تنش می نماید. زمانی که کارمند وارد مرحله تنش گردد، بلافاصله او را به مرحله سوم فرآیند انگیزش، یعنی جست وجو می برد. کارمند فورا آغاز به جست وجو در خصوص اینکه چگونه می تواند این کار را انجام دهد، خواهد نمود.
3- پس از جست وجو برای جایگزینی، کارمند آغاز به رفتار مطابق با گزینه انتخابی می نماید. مرحله بعد ممکن است به عنوان اقدام نامیده گردد که اقدام، انجام منطقی سه مرحله اول فرآیند انگیزش است. پس از گذراندن مرحله انگیزه، تنش و جست وجو، نتیجه نهایی در مرحله عمل بروز پیدا خواهد نمود و کارمند را به سمت دستیابی پیروز به هدفی می برد که انگیزه های او را برآورده می نماید.
4-کاهش تنش. پس از برآوردن احتیاج، کارمند آسوده می گردد و تنش او کاهش می یابد.
5- بازخورد مرحله نهایی در فرآیند انگیزش است. این مرحله برای سازمان جهت دریافت بازخورد از کارکنان به منظور ارتقای آن ها برای بهبود محیط کار و سطح انگیزه کارکنانش بسیار مهم است. بازخورد، اطلاعاتی را برای تجتماشاظر یا اصلاح احتیاج ها فراهم می نماید. به عنوان مثال، اگر در یک کارمند احتیاج به کسب عایدی بیشتر ایجاد گردد، این احتیاج او را بی قرار می نماید و به این فکر می افتد که چگونه احتیاج خود را برآورده کند. برای ارضای احتیاج خود ممکن است به فعالیت بیشتر در سازمان فکر کند و ارتقا پیدا کند. اما فرآیند انگیزش با ارضای یک احتیاج انتها نمی یابد. پس از برآورده شدن یک احتیاج، احتیاج دیگری ایجاد می گردد و همین روند ادامه می یابد تا انواع احتیاج های موجود در کارکنان، پدیدار شوند.
پیروزیت هر کسب و کاری در دست کارکنان با انگیزه است؛ بنابراین مدیریت باید مکانیزم های خاصی را برای حفظ انگیزه کارکنان خود تدوین کند. بر اساس مطالعات روان شناسی، روان شناسان نظریه های انگیزشی مختلفی را گردآوری نموده اند. این نظریه ها به ما می گویند که یک کارمند چگونه رفتار می نماید و چه چیزی او را تحریک می نماید. برای اینکه راه به درستی طی گردد باید احتیاج ها به درستی شناسایی شوند. تغییرات شدید در محیط مستلزم بازبینی و اصلاح احتیاجهاست.
معمولا، عملکرد کارکنان به وسیله سه عامل زیر مشخص می گردد: توانایی، محیط و انگیزه. اگر هر کدام از این سه عامل کم یا ناقص باشند، عملکرد موثر غیر ممکن است. ممکن است یک مدیر کارکنان زیادی را تحت نظر داشته باشد که اتفاقا واجد شرایط هم باشند و برترین محیط کاری را برای آنان تامین کند؛ اما عملکرد موثر نتیجه نخواهد داشت مگر اینکه زیردستان انگیزه خوبی داشته باشند. بنابراین، مدیریت به وسیله انگیزه دادن به کارکنان برای تحقق اهداف سازمان می تواند فعالیت های مدنظر خود را به طور موثر انجام دهد.
مراحل ایجاد انگیزه در یک محیط حرفه ای
1-یک مدیر باید انگیزه کارکنان را درک کند. انگیزه یک طرفه نیست. همان طور که کارکنان تشویق می شوند تا در جهت اهداف سازمان کار نمایند، مدیریت نیز باید تشویق گردد تا انگیزه کارکنان را درک کند. این رابطه متقابل، منجر به نتایج موثر می گردد. مراحل ایجاد انگیزه، به بینشی عمیق تر از موضوعات معمولی سازمان احتیاج دارد.
2- ایجاد یک محیط یادگیری. تصور کنید یکی از اعضای تیم می خواهد روی پروژه ای کار کند که احتیاج به استفاده از مهارت فنی دارد. سازمان می تواند با یاری به او در ایجاد این مهارت ها، از خواسته های او حمایت کند. فراهم کردن یک محیط یادگیری باعث ایجاد حس وفاداری در بین کارکنان و ایجاد انگیزه در آنان برای ادامه مسیر کاری می گردد. مدیر می تواند به کارکنان انگیزه دهد تا به عنوان یک تیم کار نمایند و از ترکیبی از مهارت های آن ها برای حل مسائل استفاده کند. در نهایت، چند فکر بهتر از یک فکر است.
3- مدیر باید درباره اهداف شخصی و سازمانی با کارکنان صحبت کند. هدف گذاری یکی دیگر از جنبه های مهم انگیزشی برای مدیریت است. مدیریت می تواند در خصوص اهداف شخصی کارکنان بحث و تبادل نظرنموده تا آنان را با اهداف سازمان هماهنگ کند. هدف گذاری باعث شفافیت در خصوص نقش ها و مسوولیت ها می گردد.
4- رهبری. عمل کردن به آنچه موعظه نام دارد، آشکارترین شکل انگیزه است. به عنوان مثال، اگر مدیر می خواهد کارکنان را به وقت شناس بودن تشویق کند، نمی تواند خود دیر کند و در ورود و خروج به سازمان نامنظم باشد. رهبری به معنای ترکیب و تمرین آن چیزی است که مدیریت سازمان تمایل دارد به کارکنان خود آموزش دهد. اگر کارکنان ببینند که مدیرشان کوشاست و سخت کار می نماید تا به نتیجه برسد، تمایل بیشتری در پی کردن این رفتار خواهند داشت. بعلاوه اگر مدیر می خواهد بعضی از ویژگی ها در کارکنان نهادینه گردد، باید آن ویژگی ها را از خود به نمایش بگذارد؛ در این صورت متقاعد کردن کارکنان آسان تر خواهد بود.
5- باید از کوشش تیمی قدردانی گردد. کار گروهی بر پایه قدردانی متقابل از کار یکدیگر بنا شده است. پاداش و به رسمیت شناختن کارکنان یاری بزرگی به آنان و سازمان خواهد نمود. انتظار انجام فعالیتی بدون تشویق و ترغیب مدیران بالادستی، انتظاری بی فایده است. برانگیختن کسی به این معناست که به او گفته گردد توانایی او بیشتر از چیزی است که به آن باور دارد. بنابراین، تصدیق کوشش آنها، یک راه ساده برای انجام آن است.
این ها تنها تعدادی از جنبه های متعدد فرآیند انگیزش هستند. فراموش نگردد که انگیزه احتیاج به کار گروهی، ارتباط باز و همکاری دارد و اهداف سازمانی احتیاجمند کوشش جمعی است. یک مدیر، مهم است که قبل از تصمیم گیری چند مورد را در نظر بگیرد، اینکه می گردد با استفاده از فرآیند تصمیم گیری خوب این کار را به طور موثر انجام داد. مدیر باید کوشش کند تا با کلمات محبت آمیز و همدلی، روحیه تیم خود را تقویت و تیم خود را به سمت پیروزیت راهنمایی کند.
تالیف: رحمان عابدین زاده نیاسر
منبع: فرارو